شهر MAT

شهر MAT ، شهر شماست !

شهر MAT

شهر MAT ، شهر شماست !

اعتراف

روزی دوستی پرسید:

"واقعاً دوست داری کودک باشی؟"

گفتم:

"بله"

پرسید:

"چرا؟"

گفتم:

"چون عشق مطرح نیست."

پرسید:

"عاشق شدی ؟ یا نگرانی عاشق بشی؟"

گفتم:

"نگرانم عاشق خدا نشم با این همه عشق"

متن سنگ قبر استاد منوچهر نوذری


زحق توفیق خدمت خواستم دل گفت پنهانی 
چه توفیقی از این بهتر که خلقی را بخندانی 

خدایش بیامرزد ...

نماندن ...

بعضی انسان ها در ذهن خود دنیایی ساخته اند و در آن زندگی می کنند. بعضی هم در همین دنیا.


من اهل این دنیا نیستم ، من هم اهل همان دنیایم ، آمده ام به اینجا که بروم ، اصلاً رفتن با هستی پیوند خورده است.

مگر می شود انسانی بیاید اما نرود ، به هر حال هر آمدنی رفتنی هم دارد و من باید بروم ، امروز یا فردا!


می دانی ، تقصیر من و تو و این دنیا نیست ، کلاً فلسفه ی هستی و زندگی رفتن است و نماندن ...

پیام کوتاهی دیگر برای موفقیتی های دی ماه

خیلی خوبه آدم همش از خواهرش مجله ی موفقیت بپیچونه ، نه؟ 

اینم یک پیام دیگه ، مثل اوندفعه ، ولی مثل اینکه نویسنده ی این یکی فرق داشته ، دقت بفرمایید:


خستگان را چون طلب باشد و قوت نبود *** گر تو بیداد کنی شرط مروت نبود


تولدت مبارک( خیلی ممنون، ولی هنوز مونده ها!!! ). بدرفتاری با پدر و مادر و دست بریدن از خویشاوندان گناه بزرگی است( جان؟! ). خود را لوس کردن و بیمار نشان دادن موجب دلسردی و پشیمانی می شود( الآن با من کار دارید شما؟! ). موسیقی ، تفریح و گردش برایت خوب است( خیلی ممنون ، پس شما دکتری. دکتر ان شاء الله بعد امتحانا! ). از غرور کاری ساخته نیست بلکه تواضع و فروتنی و مهربانی مشکلات را حل می کند( خیلی ممنون، ولی منم معمولاً از همین روش استفاده می کنم ها!!! ). سعی کن از دیگران دلجویی و عذرخواهی کنی. از گفت و گو های غیر مسوولانه دست بردار که موجب دلسردی و دلزدگی می شود. سعی کن سخنان نرم بر زبان جاری سازی( چشم ، چشم ، چشم ). اگر در رفتار او تغییراتی می بینی علتش خود خواهی و خود اندیشی است که جدیداً به او دست داده( شما منظورتون کیه؟ "او" کیه؟ آقا/خانم چرا گناه مردم رو میشوری؟ ). زیاد نگران رفتارش نباش بالأخره مطیع خواهد شد. مادامی که عشق هست از عقل کاری ساخته نیست پس صبر و شکیبایی لازم است. با متانت ، بردباری و کوشش گام بردار( ببینم ، این چند تا جمله به هم ربط داشت؟! ). مژده ای به زودی میرسد( این مژده همون قرعه کشی هست؟ یا اون آرزو ؟! یا "او"؟! اصلاً مژده خانم و آرزو خانم رو چی کار داری؟! ). در امور مالی سودی به دست می آوری ، پس به دنبال خرید و فروش برو( من بنگاهی نیستم که ، دانشجو هستم. ). ازدواج عملی است. ملاقاتی سودمند در جریان است( ببینم این ازدواج و ملاقات و "او" و مژده خانم و آرزو خانم به هم ربط دارن؟! جمله سازیه؟ ). مدت ها وقت خود را بیهوده تلف کردی و از این شاخه به آن شاخه پریدی بدون اینکه به عواقب آن کارها توجه داشته باشی( آره! من دیدم درس خوندنم با نخوندنم برای امتحان درس ساختمان داده و الگوریتم ها فرق نمیکرد، کاش جای اون امتحان های بعدی رو میخوندم  ). از این به بعد ثابت قدم و یک رای باش و تردید و سستی را از خودت دور ساز( یعنی درس نخونم آیا؟! ( این نحوه ی بیان سرقتی بود. ) ). عقاید کهنه ی ماقبل تاریخ خو را عوض کن و کمی رنگ تازگی به آنها بده( اولاً که سن من به اون موقع ها که شما بودی قد نمیده ، ثانیاً من دارم یک زبان برنامه نویسی جدید یاد میگیرم و میخوام از ++C به اون مهاجرت کنم. ثالثاً خودکار بیک مال ما قبل تاریخ نیست. ). نیاز های خود را بشناس و آنچه را که باعث کمال تو می شود، دریاب و شروع کن( چشم ، تمام تلاشمو می کنم  ).


همگی موفق باشید ، چه نویسنده ی این متن و چه شما خواننده ی گرامی 

فال حافظ

ببین چه دنیایی شده ، توی دستمال کاغذی جیبی هم فال حافظ میگذارند:


صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست *** بیار نفخه ای از گیسوی مغبر دوست

به جان او که به شکرانه جان بر افشانم *** اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست

و گر چنانچه در آن حضرتت نباشد بار *** برای دیده بیاور غباری از در دوست

من گدا و تمنای وصل او هیهات *** مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست

دل صنوبریم همچو بید لرزان است *** ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست

اگر چه دوست به چیزی نمیخرد ما را *** به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست

چه باشد ار شود از بند غم دلش آزاد *** چو هست حافظ مسکین غلام و چاکر دوست


تفسیرش با خودتون ...