امشب یکهو دلم خواست که یک فال حافظ بگیرم :
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد *** دل رمیده ی ما را رفیق و مونش شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت *** به غمزه ی مسئله آموز صد مدرس شد
به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا *** فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد
به صدر مصطبه ام می نشاند اکنون دوست *** گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد
طرب سرای محبت کنون شود معمور *** که طاق ابروی یار منش مهندس شد
لب از ترشح می پاک کن برای خدا *** که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
کرشمه ی تو شرابی به عاشقان پیمود *** که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد
ز راه میکده یاران عنان بگردانید *** چرا که حافظ از این راه رفت و مفلس شد
خیال آب خضر بست و جام کیخسرو *** به جرعه نوشی سلطان ابولفوارس شد
چو زر عزیز وجود است نظم من آری *** قبول دولتیان کیمیای این مس شد
این هما شعر عارف قزوینی هست که فکر کنم وزنش ربطی به شعر قبلی نداشته باشه
آخه خودم خیلی وقت پیش این شعر رو خونده بودم و درست توی زهنم نبود. البته شاید هم ربط داشته باشه ، دوستان کمک بفرمایند.
--------------------
هنگام می و فصل گل و گشت چمن شد
دربار بهاری تهی از زاغ و زغن شد
از ابر کرم خطه ری رشگ ختن شد
دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد
چه کج رفتاری ای چرخ، چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ، نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
از خون جوانان وطن لاله دمیده
از ماتم سرو قدشان سرو خمیده
در سایه گل، بلبل ازین غصه خزیده
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده
چه کج رفتاری ای چرخ، چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ، نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
از اشک همه روی زمین زیر و زبر کن
مشتیگرت از خاک وطن هست، به سر کن
غیرت کن و اندیشه ایام بتر کن
اندر جلو تیر عدو سینه سپر کن
چه کج رفتاری ای چرخ، چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ، نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
از دست عدو ناله من از سر درد است
اندیشه هر آن کس کند از مرگ، نه مرد است
جانبازی عشاق نه چون بازی نرد است
مردی اگرت هست کنون ، وقت نبرد است
چه کج رفتاری ای چرخ، چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ، نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
عارف ز ازل تکیه بر ایام ندادست
جز جام به کس، دست چو خیام ندادست
دل جز به سر زلف دلارام ندادست
صد زندگی ننگ به یک نام ندادست
سر کین داری ای چرخ، نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ
دیشب همه شب در برم آن سلسله مو بود من بودم و او بود
می بود و سه تا بود و صبا بود سبو بود من بودم و او بود
دامان چمن پر گل و در دامن گلزار من بودم و دلدار
مه دلکش و گل نغز و هوا غالیه بو بود من بودم و او بود
آن دم که چمن بود پر از نغمه ی بلبل من بودم و آن گل
آن گل که سراپا همه رنگ و همه بو بود من بودم و او بود
چشمان من از اشک سعادت شده لبریز وآن گلبن نو خیز
چون شاخ گل افتاده به پیرامن جو بود من بودم و او بود
می خورد به صد ناز و به صد ناز می ام داد بوسی ز پی ام داد
آنجا که نه غیر و نه رقیب و نه عدو بود من بودم و او بود
او از می و من از می عشقش شده سرمست او سرخوش و من مست
لب بسته و در سینه بسی راز مگو بود من بودم و او بود
گه زیر گل سرخ و گهی زیر گل زرد و آن ماه زمین گرد
می رفت و دلم در پی او از همه سو بود من بودم و او بود
هم صحبت من او شد و هم صحبت او من در ساحت گلشن
معشوقه نکو , عشق نکو , حال نکو بود من بودم و او بود
از نام و نشانش چه سرایم سخن ای دوست بگذر ز من ای دوست
روح من و عشق من و آمال من او بود من بودم و او بود
یک نظر هم از خودم : وزن این شعر شبیه وزن شعر عارف قزوینی نیست که در مورد ایران سروده؟!
به نام حق
چقدر سخت شده نوشتن ، یادته؟ یادته یک دفتر 200 برگ داشتی؟ یادته داستان می نوشتی؟ میخواستی رمان بشه ، چاپ بشه ، معروف بشه مثل هری پاتر. یادته چند فصل نوشتی؟ فکر کنم تا گروگان گیری پیش رفته بود. همیشه آرزوت بازیگری بود ، یادته؟ چی شد اومدی سمت نوشتن؟ من یادمه ، دیگه وقتی واسه بازی و بازیگری نبود ، همه چیزو میریختی توی خودت ، اینطوری شد که شخصیت های اون داستان به وجود اومدن ، اینطوری شد که 5 سال باهاشون زندگی کردی. یادته شخصیت هاشو؟ پس الآن کجان؟ یادت رفته؟ یادت رفته داستانو نصفه گذاشتی و شخصیت هاشو کشتی؟ خیلی بی رحمی ، خیلی!
دیگه کم می نویسی ، چرا آخه؟ برنامه نویسی و چت و نت برات مهمتر شده از نوشتن؟ چیه؟ حوصلت کم شده؟ چیه؟ استعداد نداری؟ چی شد؟ مگه نمیخواستی بری نویسنده بشی؟ چی شد؟
( نمیدونم این چی بود ، شاید وجدان درد ، سعی می کنم بنویسم حتی 1 جمله ولی نوشتن همینطوری نیست آخه ، میخوای متنت قشنگ بشه باید از دل جاری بشه نه با فشار به مغز )
موفق باشید!
سلام
با لحن بعضی چند از دوستان بریم:
ما دیدیم که همه چیز وبلاگمان به جز کمبود و پست و کمبود بیننده روح به راه است ( دقیقاً منظور همان روح به راه بود. ) و تنها همان لینکدانی لازم و کافی است که اصلاح گردد. بدین مناسبت به این بخش مراجعخ نموده و لینک های کهنه و خاک خورده را به راحتی آب خوردن حذف کردم ( حذف کردیم البته! ) سپس جمعی چند از لینک های جدید دوستان جدید و 4tmu ای را افزودیم ، باشد که برای همگان خیر باشد.
البته در تلاشیم که دیگران را نیز بیافزاییم اما همانطور که می دانید بنده باید لینک ها را با وسواس انتخاب نموده تا شما عزیزان همیشه از بهترین وبلاگ ها استفاده نمایید. دم دوستان هم گرم که همگی وبلاگ های قشنگی دارند.
به قول دوستان پی نوشت : برای فرم دادن به لینکدانی پدرمان ، ببخشید ، خودمان کشته می شویم. هیلی زجر آور است.
راستی ، وقتی ببینی وبلاگت شلوغه زود به زود هم update اش می کنی.